بزرگ مرد کوچولوی من

عکس

اینم چند تا عکس از علی اقااااااااااااااااااا   ...
14 آبان 1390

خاطراااااااااااااااااات زیارت..............

سلام دوستای گلم.....من با کمی تاخیر اومدم تا از خاطرات سفرمون برا وبلاگ بنویسم...اخه علی بعد برگشتن از سفر دوباره مریض شده بود و منم مشغول پرستاری ازش بودم............اول ایتکه واقعا جای همتون خالی بود و فوق العده خوش گذشت و همه رو هم دعا کردیم تا قسمت همتون بشهههههههههههه چهارشنبههههه امروز صبح زود از 7 من و علی بیدار بودیم......کمی از لوازم هامون رو جمع کردیم..کارای عقب افتاده رو انحام دادیم...امروز ساعت 2 پرواز داریم.....ساعت 12 ونیم از خونه بیرون اومدیم........مامان جون و عمه مرضیه هم اومده بودن ....زن عمو وامیررزضا هم بودن....رسیدیم فرودگاه و خاله شیرین و غزال وبهار هم اومده بودن......با همه خدا حافظی کردیم....اخ جووووووووووون بابای...
12 آبان 1390

ما دوبااااااااااااااااااره دعوت شدیم هااااااااااااااااااااااا

سلا..م........امروز سه شنبه سوم ابان هستش..................قراره ایشالله فردا بریم مشهد..پابوس امام رضااااااااااااااا.......میدونید پاقدم پسرم خیلی خوب بوده........اخه از سال ٨٧ ٤ بار عازم مشهد شدیم با علی کوچولو....این دفعه هم پنجمین باره ایشالله................. اماااااااااااااام رضاااااااااااا امام مهربانم اونقدر دوستت دارم که فقط خدااااااااااا میدونه......اونقدر توسط شما از خدا حاجت گرفتم که خدا میدونه..امام من سلامتی علی رو از شما خواستم و خدا عطاااااااااااا کرده....همیشه وقتی وارد مشهد میشیم و اروم اروم به فلکه اب میرسیم و از تو تاکسی حرم زیبای طلائت ظاهر میشه یه ارامش عجیبی تموم وجودم رو سیراب میکنه.........دیگه تو ملک تو غم و درد...
3 آبان 1390

کودکم روزت مبااااااااااااااااااااااااااااااارک..................

میلاد امام رضااااااااااااااااااااو روز کودک مبارک.................. پسرم.........این سومین روز کودک هست که در کنارمی و برایت تبریک میگم................دوست دارم بزرگ بشی و روزی برسه که روز پدر رو بهت تبریک بگم نازنینم..............امروز روز میلاد امام رضا ع هم ههستش.....امام مهربونی که من عاشقشم.......هر موقع دلم تنگ بشه......هر موقع وضع روحیم خراب باشه به حرمش پناه میبرم.............یه خبر خوشم برات دارم....سورپرایززززززززززز......قراره هفته اول ابان بریم مشهد....هورااااااااااا..این سومین سفرت به مشهد هستش..........فعلا خوابم میاد برم بخوابم میام دوباره برات مینویسم....بای وبوس اینم عکس وقتی کوچولو بودی حرم امام رضاااااااااا ...
17 مهر 1390

پایان دوران سخت بیماری به لطف خدااااااااااا

پسرم و خوانندگان عزیز وبلاگ بلاخره به لطف خدا روزهای سخت بیماری علی داره تموم میشه و از خدا میخوام تموم بچه های مریض کوچولو رو شفااااااااا بده...امین وامابقیه ماجراااااااااااااااا تا اونجا براتون نوشته بودم که جمعه کمی حال علی بهتر شده بودووضعیت کمی سفید بود........ولی چشمتون روز بد نبینه .....شنبه صبح که از خواب بیدار شدیم علی دوباره شروع کرد به گریه کردن....خدای من.........طوری گریه میکرد که نتونستم ارومش کنم.. ..زنگ زدم به همسرم.....بابا ی علی اومد و علی رو چند جا بردیم وووووووووووووووو....بلخره چند تا عکس و....فهمیدیم لوزه های علی چرک کرده و دکتر بههش ٥تا پنی سیلین داد و شربت و.... اومدیم خونه خسته و کوفته..طفلک بچ...
13 مهر 1390

بیماری علی کوچولوووووووووو

سلام... الان که دارم برات مینویسم نازنینم هوا ابری هستش و نیم ساعت پیشبارون زیباییدر حال باریدن بود. .......تو عزیزدلم هم اروم خوابیدی.............الهیکه فدات بشم..درست ازاخر شهریور مرضی.....4 بار بردمت دکتر..گلوت چرک کرده و سرفه های وحشتناکی میکنی امروز ظهر اونقدر گریه کردی که منم باهات شروع به گریه کردم..............وضعیت روحی من وقتی تو مریضی خیلی خراب میشه.......فقط گریه میکردی ظهر تا اینکه بابا اومد و گفت پاشو دوباره نه چهار باره بریم دکتر!!!!!!!!!!!!!!!!!! تازه من خودم هم ازشدت فشار عصبی مریض شدم..گلوم خیلی درد میکننه... .هر سه تایی رفتیم دکتر......دکتر وقتی فهمید چهارتا دکتر بردمت دعوام کردولی وقتی وضعتو دید ...
8 مهر 1390

بدون عنوان

. فصل باد و برگ فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ فصل مشق و مشق عشق و عشق انار فصل باز باران با ترانه فصل شیدایی و مهر و مهرگان فصل یلدا و چله پائیز پادشاه فصول بر همه مبارک باد . . . ! خیزید و خز آرید که هنگام خزانست / باد خنک از جانب خوارزم وزانست آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست / گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست . . . . می پسـندم پاییـز را که معافـم می کنـد از پنـهان کردن دردی که در صـدایم می پیچـد ُ اشکی که در نگاهـم می چرخـد آخر همه مـی داننـد سـرما خورده ام . . . ! . ...
5 مهر 1390

پسرم سومین پاییز زندگیت مبارک

پسر گلم امروز 5 روزه که پاییز 90از راهه رسیده وبا خودش هوای مطبوع پاییزی با ابرهای گرفته و بارونی اورده...........امییدوارم این پاییز زیاد مریض نشی............با این که الان بد سرفه میکنی............عشقم..گلم....الهی که روزی بری مدرسه و برا خودت مردی بشی.............. دوستت دارم به تعداد قطره های پاییزی....دوستت دارم به تعداد تک تک برگهای زرد وسرخ پاییزی..........دوستت دارم به اندازه درختان بی برگ پاییزی...........دوستت دارم بزرگ مرد کوچولوم ...
5 مهر 1390

مناجات با خدااااااااااا.....خدای من........خالق من...........

خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟ پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید. خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟ من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟ خدا جواب داد: - اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند. - اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند. -اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند. - اینکه به گونه ای زندگ...
10 شهريور 1390

علی اقا و روزگارررررررررررررررررر

دوباره با یاد خدا شروع میکنم تا وبلاگ علی رو اپ کنم............ یه مدتی بود نمیتونستم وبلاگت رو اپ کنم گل پسرم...سرم گرم ماه رمضون و تنبلی بود!!!!!!!!!!!!! امروز که دیگه ماه رمضونم هم تموم شده اومدم تا یه دستی به وبلاگت بکشم و گرد و غبارهای وبلاگت رو اب و جارو کنم...... د یگه علی مامان اقایی شده برا خودش................کامل حرف میزنه و بلبل زبونی میکنه........صلوات و سوره حمد و چند تا شعر کوچولو میخونه...........ولی جدیدا بد غذا شده و تند تند مریض میشه و لاغر شده نیم کیلوووووووووووووووووووووو....بمیرم براااااااااااااش..... روزها به تندی برق و باد در حال گذشتن هستن.................یک ماه رمضان در یک چشم به هم زدن  او...
10 شهريور 1390