بزرگ مرد کوچولوی من

وای که چه مامان تنبلی دارم.............هههههههه

مامان خانمی مااااااااااااااااااااااااااا مامان خانمی یه ماهی میشه برام ننوشتی هاااااااااااااا...........من که سر در نمیار م....ماشالله این مامان ما اینقدر خوش گذرون تشریف داره کهههههههه نگو......فقط وقت نمیکنه بیاد و وبلاگم رو اپ کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته حق داره...اونقدر خرابکاری میکنم که بیچار ه همیشه در حال جمع وجور کردن کارای منه..... صبح هم چشمامو باز نکرده میگم مامان امروز کجا  بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو میبره خونه انا وبابایی و خودش با خاله شیرین میره دنبال خرید وبازار...........این خریدهای مامان مونا هیچ وقت تمومی نداره.......................... دیروز هم ٢٦ خرداد روز مرد وپدر بود..................................
27 خرداد 1390

مادرم روزت مبارک........................

روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی! روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری ! روز مادر يعنی بهانه  بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن  او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....        ...
3 خرداد 1390

هفته پایانی اردیبهشت.................................

این روزها چقدر زود میگذرند................مثل اینکه همین دیروز بود که منتظر عید بودیم...به همین سادگی 2 ماه گذشت.....................................این هفته که در رو داریم هفته تقریبا شلوغی خواهد بود...................تو این هفته روز مادر داریم...قراره سه شنبه یا چهار شنبه مادر شوهرم مهمونی داشته باشه.....پنجشنبه هم که دوباره میریم خونه مامانم اینا.......... فعلا امروز تصمیم دارم برم برا مادرم کادو بگیرم..................تصمیم دارم براش یه چادر طلاکوب بگیرم....قیمت کردم حدود 50 تومنه..........از بابت مادر شوهرم خیالم راحته.....اخه شوشو خودش میخره.....نه اون برا خرید مادرم دخالت میکنه نه من!!!!!!!!!!!!! حالا دل تو دلم نیست ببینم این گل پ...
28 ارديبهشت 1390

باران بهاری

چترها را ببندیم... و به ضیافت قطره های باران برویم... و بگذاریم باران گناهانمان را... از ریشه بشوید... نگاه خسته مان را... زیر باران تازه کنیم... چرا که فردا موسم طلوع پاک رویا هاست... چتر ها را ببندیم... باران بدون سر پناه زیبا تر است... ...
27 ارديبهشت 1390

پسرم در صفحات کوتاه و بلند زندگی هر چه میتوانی باش اماااااااااا.............

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی، بوته ای در دامنه ای باش   ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی، علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی را شادمانه‌تر كن اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست چندان دور از دسترس نیست اگرنمی‌توانی شاه راه باشی، كوره راه باش اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند...
27 ارديبهشت 1390

کودکم کودکی کن که وقتی بزرگ شوی............................

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم   ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم   ...
24 ارديبهشت 1390

در راه عشق حواست باشه!!!!!!!!!!!!!!!!

هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد وقتی تو نیستی چقدر دل تنگ می شوم گاهی. خیلی زیاد. و این دلتنگی می بردم تا ترس. یک ترس دائمی که نکند این دلتنگی ها همیشگی بشود به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد… تا چشم ها را بستم آرزویم تو شدی فکر رفتن کردم سمت و سویم تو شدی تا که لب وا کردم گفتگویم تو شدی در میان سکوت شبهایم جستجویم تو شدی زیر باران پر احساس خیال شستشویم تو شدی
24 ارديبهشت 1390