بزرگ مرد کوچولوی من

قدم به قدم تا سومین نوروز با پسرمون علی کوچولووووووووووووووووووو

1389/12/25 18:01
نویسنده : مونا
366 بازدید
اشتراک گذاری

هوا بهاااااااااااااااااااری شده!!!!!!!!!!!!!!!

سلامی به زیبایی گلهای بهاری.....علی اصغرم پسرم....دیگه ماشااله بزرگ شدی....امسال برا عید برات کت شلوار مشکی گرفتیم.....برا خودت داماد شدی وروووووووووووووجک.....

درست مثل اینکه همین دیروز بود سال ۸۷ دنیا اومده بودی و روزعید چهلمین روز تولدت بوود.......وای که چقدر گریه میکردی.....اون سال حتی من فرصت اینکه سرم رو هم شونه کنم رو نداشتم.....وهمش گریه میکردم که اینو نمیخوام...........ولی امسااااااال.....

تدارکات اماده کردن علی اقا واسه عیددددددددددد........هورااااااا

یک شنبه با بابا یوسف رفته بودی ارایشگاه و حسابی به خودتون رسیدید..ههههههه

الهی قربونت برم..بابایی ازت فیلم گرفته که مثل مردای بزرگ رو صندلی ارایشگاه نشسته بودی و موهاتو کوتاه میکردی........قراره امروز عصر ببرمت اتلیه و عکس ازت بگیرم که حتما تو سال نو عکست رو تو وبلاگت میزارم......

چهارشنبه سوری و علی......

دیروز اخرین سه شنبه ۸۹ظهر برا نهار و بردن عیدی خاله شیرین رفت بودیم خونه اوناااااااااا

واییییییییی که چقدر با بهاره وغزاله دخمل خاله هات شلوغی کردی و زدی ظرف شکلات خاله رو م شکوندی...ای شکمووووووووووووووووووو

عصر تو ماشین خوابت برد و اومدیم خونه تا ۶ خوابیدیو ۷ رفتیم خونه مامان جون و با پسر عموت امیر رضا ای بازی کردی و شلوغیییییییییییییییییییییییییی.......

شب هم خست وکوفته اومدیم خونه و علی اقا بیهوش خوابیدن............................

درد دلهای مادرانه ۲

وای که علی از وقتی موهاتو کوتا کردی بهت میگم راکن من!!!!!!!!مثل راکن شدی وقتی به دست وپاغم میپیچی...............خیلی دوست دارم ...اونقدر که گاهی فکر میکنم بی تو لحظه ای دوام نمیارم.........عاشقتیم داش کوچوووووووووووولو

ماجرای خونه تکونی از زبون علی ........ههههههههههه

    با عرض سلام خدمت خوانندگان عزیز وبلاگم.......

این مامان خانم ما کمی زیاد باسلیقه تشریف داره۰۰۰۰۰۰(چشمک)صبح از وقتی از خواب بیدار میشد میشست و بعد منم میریختم به هم ...ههههههههه

همین ک میگفت علی یالا پاشو خونه رو تمیز کنیم جارو برقی رو میاوردم تا شب به خونهه جارو میکشیدم و اونم از خوشحالی فقط سرم داد میکشید.....عجب پسری هستم من!!!!!!!!!!!!

جمعه که خدیجه خانم کارگرمون اومده بود جاتون خالی عجب کمک حالی بودم...بیچاره از دستم فراااااااااااار کرد.......بیچاره این نه نه ما خوشحاله که خونه تکونی کرده نمیدونه تا عید کارشون تموههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

وامااااااااااااااااااا عیدی های علی!!!!!!!!!!!!!

دوشنبه مامان اینا عیدی مارو فرستادن.......

یه ظرف پر اجیل با عیدی نقدی ......یک تانک اسباب بازی با یک اسلحه و کفش و لباس و یک عالمه وسایل برا علی و یک کاپشن برا بابا یوسف.....

نمیدونید علی چه ذوقی کرده بود...از همه بیشتر عاشق سبزه عید هستش...هر روز که از خواب پا میشه میره بوس و نازش میکنهههههههههه......تازه هفت سینمون هم اماده هستش.......

فکر کنم تا اطلاع ثانوی بااااااااااااااااااااااااااای و بوووووووووووووووووووووووس..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پریسا
28 اسفند 89 16:58
سلام مونا جون...خوش بحالت که همه ی کاراتو کردی و اماده ی اومدن سال جدیدی منم یکم کار کردم ولی با دو تا بچه خیلی سخته... ما هم اگه خدا بخواد میریم مشهد پیشاپیش سال نو مبارک علی کوولو رو هم از طرف من بماچ