بزرگ مرد کوچولوی من

یک روز تا عید.................

1389/12/28 16:05
نویسنده : مونا
330 بازدید
اشتراک گذاری

خداحافظ  ای سال ۱۳۸۹...........................

سلاااااااااااااااااااااااام ......ظهر بخیر....امروز دیگه اخرین روز سال ۸۹ رو سپری میکنیم......

این سال هم با تموم خوبی ها بدی ها گذشت...........سالها چقدر زود میگزرههههههههه

فقط اولین و اخرین روزهای سال که در یاد میمونه......الان ساعت درست ۳و۴۰ دقیقه هستش.....علی رو خوابوندم وتموم کارهامون تقریبا تمومه.....امروز نهار اخرین قورمه سبزی سال ۸۹رو پخته بودم حاتون خالی خیلی خوشمزه شده بووووووووود

با اینکه بهار با خودش طراوت و شادابی میاره ولی من عاشق پاییز و زمستونم.......عاشق برف و سرما هستم.....دلم گرفته که زمستون بار و بندیلشو بسته و راهی سفره .....

خداحافظ زمستان........

امسال زمستان سختی داشتیم...علی من بارها مریض شد و من دق مرگ شدم....اخه علی وقتی مریض میشه خیلی سخت سرفه و استفراغ میکنه...........واقعا از خدا میخواستم که زمستون زود تموم بشه و روزهای زیبای بهاااااااار از راه برسههههههههه..............

اتفاق های خوب وبد سال ۸۹......

سال ۸۹ علی مامان شروع به حرف زدن کرد......تابستون اواسط تیر ماه به مشهد رفتیم....یادش بخیرررررررررررر...گرچه زیاد خوش نگذشت.....

رمضون خیلی خوبی داشتیم...وبعد در ابان ماه پدر شوهر و مادر شوهرم به مکه رفتن و سرمون فقط گرم مهمونی و سوغاتی بود.........................

اما متاسفانه در ۵ ابان شوهر خاله ام رو از دست دادیم و خاله مهربونم حالا خیلی تنها و غمگینه.......ولی در کل سال خوب و پر برکتی بود..............

امید وارم سال جدید هم سالی خوب و مملو از شادی باااااااااشه.....

پیشا پیش سال نو رو ب هم دوستانی که میان و سر میزنن تبریک میگم........مهربونا فقط لطفا نظر یادتون نرههههههههههههههههههههههه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)