بزرگ مرد کوچولوی من

بدون شررررررررررررررررررررررررررح.......................

1390/2/5 16:34
نویسنده : مونا
320 بازدید
اشتراک گذاری

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه... مي باره و مي باره و... اينقدر مي باره تا آبي شه... ‌آفتابي شه...!!! کاش... کاش مي شد مثل آسمون بود... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده niniweblog.com

....به کرم سبز بينديش !
بيش تر زندگاني اش را روي زمين مي گذراند
به پرندگان حسد مي ورزد
از سرنوشتش خشمگين است
و از شکل خويش ناخشنود است
مي انديشد: « من منفورترين موجوداتم»
زشت- کريه و محکوم به خزيدن بر روي زمين
اما يک روز مادر طبيعت از کرم مي خواهد پيله اي بتند.
کرم يکه مي خورد.
پيش از اين هرگز پيله اي نساخته.
گمان مي کند بايد گور خود را بسازد
گمان مي کند زمان مرگش فرا رسيده است.
هر چند از زندگي خود تا آن لحظه ناخشنود است:
به خدا شکوه مي برد
« خدايا- درست زماني که به همه چيز عادت کرده ام از من مي گيري»
آن گاه خود را نوميدانه در پيله حبس مي کند و منتظر پايان مي ماند
مدتي مي گذرد
در مي يابد که به پروانه اي زيبا تبديل شده
مي تواند به آسمان پرواز کند
و بسيار تحسينش کنند
حال از معناي زندگي و از برنامه هاي خدا شگفت زده شده است !niniweblog.com

 آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست ؟؟ فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد. پروفسور محمد حسابي

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

وفا
21 اردیبهشت 90 18:01
مطالب جالبی داری اگه خواستی به ماهم سربزن