بزرگ مرد کوچولوی من

همسری تولدت مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!

1390/11/6 20:23
نویسنده : مونا
844 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.......من بازم تنبلی کردم و یه مدتیه  نتونستم وبلاگ پسری و اپ کنم............امسال هم خیلی تند وسریع در حال سپری شدنه....و خیلی زود ماهها گذشتن و بهمن رسید...........بهمن ماه خیلی مهمی برا منه...اخه هم تولد همسری وهم تولد اقا پسری تو این ماهه...یکم بهمن تولد همسری بود.................که متاسفانه نتونستم همون روز بیام و بهش تو وبلاگ تبریک بگم.....ولی خوب ماهی رو هر موقع از اب بگکیری تازه ههست دیگههههههههههههههههه

من تو این ٦ سالی که با همسری اشنا شدم هرسال جشن تولدشو یک روز جلوتر میگیرم تا سوپریز بشه............دی

امسال هم سرم گرم مریضی علی بود ..از ٤شنبه تب کرده بود و خیلی حالش بد بود طفلک........جمعه برف خیلی زیادی باریده بود.....عصر وقت امپول علی باهم رفتیم بیرون و برا شوهر گرامی یک عدد پلیور بسیار شیک وزیبا خریدیم...بعد رفتیم برا ایشون یک کیک خوشمزه و قشنگ گرفتیم و شمع و کلاه و.........اومدیم خونه........وای که علی دست بردار نبودکه باید همین الان تولد بگیریم و من با هزار کلک از سرش بیرون میاوردم............ههههههههههههه....هی به علی میدادم به همسری زنگ بزنه و بپرسه کی میاد تا بساط جشن رو اماده کنیم..........بلخره از ایفون که دیدم اقا ماشین رو داره پارک میکنه یه موزیک رمانتیک گذاشتم وخودمم وعلی که دو ساعت بود اماده شده بودیم و چراغها رو خاموش کردیم و شمعها روشن و رفتیم قایم شدیم................

به قول همسری دیگه سرپریز کردن هام کمی کهنه شده....به محض دیدن چراغهای خاموش و نور شمعها موضوع رو فهمیده بود...........

وقتی در خونه رو باز کرد ما هم پریدیم بیرون و جیغ وداد که تووووووووووووووووووووولدت مبارک...........اونم خودش رو ذوق زده نشون داد.............هههههههههههههههه

همیشه تولد همسری برف میاد ومنم با هزار مصیبت و لیز خوردن میرم با علی براش کادو کیک و.....میخرم.....به قول خودشمرد برف و یخبندونه دیگههههههههههههههه

خلاااااااااااااااااااصه....اون شب خیلی بهمون خوش کذشت و حاتون خالی کیک و نسکافه خیلی چسبید.................علی هم همش میگفت مامان شمعها رو روشن کن من فوت کنم....دی...تا بابا بیاد شمعها درشرف تموم شدن بودن....................هههههههههههههههه

٢١ بمن هم تولد اقا پسره..قند عسله................برا اون روز تصمیم دارم یه جشن مفصل براش بگیرم و برا نهار و عصرونه کلی مهمون دعوت کنم و خیلی برنامه دارم خلاصههههههه...اگه خدا بخواد و عمری باقی باشه ایشالللهههههههههههههههههه.....

حتما از جشن اقا پسری عکس میزارم..البته عکی از تولد مسری دارم هر موقع تونستم عکس میزارم.....فعلا .............بااااااااااااااااای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حنا مامان دوقلو ها
9 بهمن 90 9:53
سلام تولد همسری و پسر گلت رو تبریک میگم انشالله سالیان سال در کنار هم خوشبخت باشید و دلتون شاد و لبتون خندون و زندگیتون سراسر آرامش باشه