بزرگ مرد کوچولوی من

تابستان 90...........................

1390/4/27 16:20
نویسنده : مونا
352 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دیگه تقریبا در اواخر تیرماه قرار  گرفتیم..........................منم که کمی تنبل تشریف دارم هنوز امروز بعد تقریبا ٢ ماه میخوام وب پسر بیچارم رو اپ کنم.........وای ببخش علی جون...سرم خیلی شلوغ بود.................

بعد چهلم عموی جوونم که خیلی هم ناگهانی فوت کرده بود تصیم گرفتیم برای عوض شدن حال و هوامون یه سفر شمال بریم..........که شنیدن خاطرات سفرمون خالی از لطف نیست.................................

سفر چند روزه شمال با خاله جون و بابایی جونم اینااااااااااااااااااااااااااااااا

جاتون خالی....................سه شنبه شب فکر کنم ١٥ تیر بود دیگه حرکت کردیم به طرف بندر انزلی................................اخ جون دخمل خاله هام هم قرار بود بیان...........صبح که من چشمامو باز کردم کنار دریا بودم......مثل اینکه همه میگفتن اینجا ساحل گیسومه..............مامان اینا بساط صبحانه رو پهن کرده بودن و من با غزاله داشتم اب بازی میکردم.................عجب دریایی بود....ابی و اروم.........................جاتون خالی داشتم با شنهای ساحل بازی میکردم...............افتاب هم در حال طلوع کردن کامل بود..............................عجب صفایی داشت ساحل گیسوم..............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سانای
29 تیر 90 12:58
من هم پسرتون رودیدم خدا حفظش کنه بااگه اجازه میدین لینکتون کنم باز هم به ما سر بزنید