بزرگ مرد کوچولوی من

بدون عنوان

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟ سهراب سپهری گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر پرستو، قفسی تنگ نبود زندگی، عشق، اسارت، قهر، آشتی، همه بی معنا بود... ...
28 خرداد 1390

وای که چه مامان تنبلی دارم.............هههههههه

مامان خانمی مااااااااااااااااااااااااااا مامان خانمی یه ماهی میشه برام ننوشتی هاااااااااااااا...........من که سر در نمیار م....ماشالله این مامان ما اینقدر خوش گذرون تشریف داره کهههههههه نگو......فقط وقت نمیکنه بیاد و وبلاگم رو اپ کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته حق داره...اونقدر خرابکاری میکنم که بیچار ه همیشه در حال جمع وجور کردن کارای منه..... صبح هم چشمامو باز نکرده میگم مامان امروز کجا  بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو میبره خونه انا وبابایی و خودش با خاله شیرین میره دنبال خرید وبازار...........این خریدهای مامان مونا هیچ وقت تمومی نداره.......................... دیروز هم ٢٦ خرداد روز مرد وپدر بود..................................
27 خرداد 1390

مادرم روزت مبارک........................

روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی! روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری ! روز مادر يعنی بهانه  بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن  او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....        ...
3 خرداد 1390

هفته پایانی اردیبهشت.................................

این روزها چقدر زود میگذرند................مثل اینکه همین دیروز بود که منتظر عید بودیم...به همین سادگی 2 ماه گذشت.....................................این هفته که در رو داریم هفته تقریبا شلوغی خواهد بود...................تو این هفته روز مادر داریم...قراره سه شنبه یا چهار شنبه مادر شوهرم مهمونی داشته باشه.....پنجشنبه هم که دوباره میریم خونه مامانم اینا.......... فعلا امروز تصمیم دارم برم برا مادرم کادو بگیرم..................تصمیم دارم براش یه چادر طلاکوب بگیرم....قیمت کردم حدود 50 تومنه..........از بابت مادر شوهرم خیالم راحته.....اخه شوشو خودش میخره.....نه اون برا خرید مادرم دخالت میکنه نه من!!!!!!!!!!!!! حالا دل تو دلم نیست ببینم این گل پ...
28 ارديبهشت 1390