مهر مادری 2
سلام دوستای گلم یه مدتی بود نتوسته بودم وبلاگ علی رو اپ کنم.........امروز یه متن دیدم که خیلی متاثر شدم میزارم وبلاگ علی ............امیدوارم هیچ کودکی چنین دیدگاهی نسبت ب مادرش نداشته باشه....ولی دنیاست دیگهههههههههههههه مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یك روز اون اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت كشیدم. آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟ به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم و فورا از اونجا دور شدم ...
نویسنده :
مونا
18:51