زماااااااااااااااااااااااااااااااان همچنان میگذرد ................................

یک سلام گرم و دلپذیر تو یه عصر دلنشین زمستون.....الان که پای نت بودم وداشتم بهگذر زمان فکر میکردم یهو یادم افتاد امروز بیستم بهمنه و درست 4سال قبل چنین روزی/////عجب روزی بود..قرابود فردا 21 بهمن علی اصغرم دنیا بیاد.....................چه روز فوق العاده ای.........

خدایا...ای مهربانم.....شکر وهزاران مرتبه شکررررررررررررررررررررررررررر....ممنونم که به من طعم زیبای مادری رو چشوندی....ممنونم که یکی از فرشته هاتو برامن فرستادی با اینکه من اصلا لیاقتشو نداشتم وندارممممممممممم..........ای پروردگارم....ممنونم به خاطر همه لطفهایی که درحق منو وخانواده ام داشتی...وعذر گناه میخوام به خاطر همه ناشکری هایی  طی این چند سال مرتکب شدم و همیشه خودمو حق میدونستم...............................

چقدر زیباست لحظه انتظار مادر برای به اغوشکشیدن کودک خود کهه ماها وسالها در انتظار دیدارش بوده

چقدر زیباست درد کشیدن مادری که انتهایش اغوشی پراز عشق ومحبت است

یادمه روزی که علی متولد شد جزو بهترین روزهای عمرم هست وبود وخواهد شد.......هرروز ارزو میکنم دوباره با اون روز برگردم و اون دردها رو برای صدمین بار تجربه کنممممممم........ولی هیف که  نمیشود..

علی من ..مردمن...ارزوی من دوستت دارم به اندازه همه ستاره ها..همه گلها ..همه پرنده ها وشاپرکها....دوستت دارم به اندازه تموم هستی...امیدوارم یه روزی بشه بیام اینجا و صدمین سالگرزد تولدت رو تبریک بگم.........موفقیتهاتو تبریک بگم.......دامادی تو تبریک بگم گل پسرم..قربون صداقت کودکانه ات برم ای مهربووووووونم.......

انشاااله فرصت بشه میام وخاطره تولد و براتون مینویسم ..تونستم عکسم میزارم......فعلا بااااای وبوس